علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

متد زبان آموزی بچه ها

از خواب بیدار میشه، بدون وقفه بلند میشه می ایسته (انگار که یک کار واجبی داشته باشه ، اکثر موارد وقتی از خواب بیدار میشه و سرحاله راه میفته به سمت یک هدف نامعلومی تو خونه )، میاد طرف من که دارم چیزی  میخورم، اشاره میکنه و میگه "به"  "به"، میگم بله به بهه، بر میگرده به سمت بخور، نگاهش میکنه و میگه "bo"  (  قبلا بهش یاد دادیم اسمشو)، میگم بله بخوره، بخور،(به خاطر سرماخوردگی این روزهاش با دستگاه بخور هم اشناشده دیگه!) دوباره به غذام نگاه میکنه و میگه "به به"، و من دوباره میگم بله به بهه بیا بخور، بعد میگه "با با "، و من میم بابا کو؟ رفته اداره.. رو میکنه به سمت بخاری و با انگشتش نشونش میده و میگه "bo"، ...
30 آبان 1392

از اون پو تا این پو

*مادربزرگش عاشق پولکیه و این علاقه رو پسری هم به ارث برده انگار، به زبون خودش بهش میگه "پو" میخوای؟ و این وروجک در جواب نه نمیاره، و هر دوشون کیف میکنن از این بده بستون، و من خوشحالم که هر دوشون خوشحالن هرچند حین این  همه  "پو" دادن و "پو" گرفتن فرشهای خونمون هم از چسبناک و کثیف شدن بی نصیب نمیمونن   *به پسری میگم بیا بخواب تا پوشکتو عوض کنم، میخوابه روی زمین،  روی پارچه ی مخصوصش، به همسرم میگم میشه بی زحمت از بالای کمد یه پوشک  بدی ؟ پسری که این روزها گوشش مدام به دهان ماست و شده طوطی¹  خونمون  با لحن پرسشانه میگه"پو؟" و من یکدفعه یاد این حسن تصادف بانمک وخنده دار میفتم و میگم: ...
29 آبان 1392

شروعی دوباره بعد از گذر از هفت خوان

سلام دوستان بعد از گذشتن از هفت خوان بالاخره با اینترنت جدید در خدمتتون هستم. خوان اول: مگه اون قبلیا قبول میکردن که رانژینمونو قطع کنن و ما رو از دست بدن، بس که مشتری خوبی بودیم براشون خوان دوم: همسر جان سرشون شلوغ بود و ماموریت هم خورد تو کارشون و وقت نمیکردن متقاعدشون کنن که آبمون از یه جوب نمیره. خوان سوم: بعد از اینکه راضی شدن ازمون دل بکنن خوردیم به تعطیلات تاسوعا عاشورا. خوان چهارم: شرکت اول برای انجام کار قطع رانژین کلی کلاس گذاشت و گفت دوسه روز طول میکشه(که فکر کنم کلکشون بود و میخواستن لفتش بدن شاید پشیمون شیم). خوان پنجم: خلاصه قطع شد (بماند که مدام اسمس میومد که برای جلوگیری از قطع سرویس بیاین و شارژ کنین، اصلا حالیش...
27 آبان 1392

شمارش معکوس

ما هنوز زنده ایم، خوبیم و جز دوری شما تقریبا ملالی نیست، به زودی با پستهای معوقه ی آپ نشده خواهیم آمد، پس هممچنان به صبوری خودتان و ایضا سکوتتان ادامه دهید امروز صبح وقتی همسر جان با لحنی مهربانانه و کاملا محتاطانه وعده ی اینترنت فردا را داد با خودم اندیشیدم که نکنه؟! یه جوری بهم داد این خبرو...نکنه فکر کرده معتادش شدم... من هم با لحنی قاطع و به دور از هر گونه شعف حاصل از شنیدن خبر گفتم عجله نداریم، هر وقت درست شد خوبه... ...
26 آبان 1392

شیرخواره عاشورایی ِ ما

بدون شرح... پی نوشت:یعنی شما دوستان گلم باور کردین من اصلا تو این مدت اینجا نمیام؟ فکر نکردین یه وقتی ممکنه بیام و ازدیدن حجم بالای کامنتهای نداشته وبلاگم سکته ناقص بزنم؟! ایام به کام و التماس دعا و ان یکاد الذین کفرو لیزلقونک بابصارهم لما سمعوالذکر و یقولون انه لمجنون محرم 91   محرم 92 ...
25 آبان 1392

15 ماهگی + ماماشدن یک مامان

از روز عید قربان بهش یاد دادم که در جواب  پسر من کیه؟ عزیز من کیه؟ و ... بگه  من (البته "ن" رو نمیگه ها)  و دیگه یاد گرفته، حتی وقتی داره شیر میخوره دست از خوردن میکشه و با دهان نیمه پر جواب میده و دوباره مشغول میشه  26 مهر بود که دیگه مثل همیشه از سشوار نمیترسید و وقتی بهش گفتیم سشوار چی میگه جواب داد وووو تو این ماه یاد گرفت که موقع لباس پوشیدن برای رفتن به بیرون از خونه از دستمون فرار کنه تا بریم دنبالش و به زور بیاریمش، جالبه که وقتی گرفتیمش دیگه مقاومت نمیکنه و نیتش صرفا مشغول کردنمون هرچند برای دقایقی به  باز ی دنبال باز یه یاد گرفته که با دستاش چشمهاشو بپوشونه و باهامون دالی بازی کنه، و درضمن برای دال...
25 آبان 1392

درد بی نتی...

گفتم میخوام تو ده روز اول محرم نیام اینجا و خودمو محک بزنم، اما نه دیگه تا این حد! البته شما ها رو هم یه جورایی محک زدما... بی نت شدیم رفت! از قبلی راضی نبودیم قطعش کردیم و جدیده هم معلوم نیست کی برقرار میشه؟! ...
25 آبان 1392

مصیبت ِ عظیم ِ عاشورا

آجرک الله یا صاحب الزمان (عج)       أَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّد حَبیبِ اللهِ وَ صِفْوَتِهِ، سلام بر محمّد محبوبِ خدا و یار مخلص او ، أَلسَّلامُ عَلى  أَمیرِالْمُؤْمِنینَ عَلِىِّ بْنِ أَبی طالِب الْمَخْصُوصِ بِاُخُوَّتِهِ، درود بر فرمانرواى مؤمنان على بن ابیطالب ، که برادرىِ رسول خدا به وى اختصاص یافت، أَلسَّلامُ عَلى فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ابْنَتِهِ، سلام بر فاطمه زهراء دختر رسول الله ،   أَلسَّلامُ عَلى أَبی مُحَمَّد الْحَسَنِ وَصِىِّ أَبیهِ وَ خَلیفَتِهِ ، درود بر حسن بن على وصىّ و جانشین پدرش ، أَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الَّذی سَمَحَتْ نَفْسُهُ...
22 آبان 1392